محل تبلیغات شما

imgurl.ir

#عشق_و_تنهایی

#قسمت_چهارم 

چند سال قبل
 اولین جلسه تشکیل کلاس آناتومی ورودی های جدید در دانشگاه علوم پزشکی تهران است. آخر ساعت کلاسی با ۷ دانشجو و استاد پرتویی در جریان است.
استاد پرتویی: خب بچه ها، برای اولین جلسه کافیه، فقط برای جلسه بعد گروه هارو مشخص کنیم بعد میتونید برید.
و با نگاهی به دفترچه کوچکش گفت: تعدادتوون ۸ نفره 
رضا  از وسط کلاس:استاد ۷ نفریم که
استاد پرتویی: بله ولی امروز آقای علوی غایب هستن، (با نگاهی معنا دار به بچه ها) حتما میدونید که ایشون.
آرام: (با شیطنت) بله استاد، کیه که دیگه آقای علوی رو نشناسه، نفر اول کنکور تجربی، فقط استاد بخدا ماهم نفرات برتر کنکور بودیم که الان اینجا نشستیم.
استاد پرتویی: البته که همینطوره، تک تک شما نفرات برتر هستین که صاحب این صندلی های ارزشمند شدید. امیدوارم که قدر جایگاهتون رو بدونید. خب، بزارید تا وقت داریم گروه هارو مشخص کنیم. برای اینکه حرف و حدیثی نباشه بعد، از همون اول دفتر دوتا دوتا اسامی رو میخونم و گروه ها نام گذاری میشن.
گروه A:  خانم اعظم اکبری و آقای حسین
گروه B: خانم نگین بیات و آقای رضا براتی
گروه C: خانم ها محیا حقیقت و رعنا حق جو
گروهD: خانم آرام عدالت و آقای مهرداد علوی
رضا با خنده و به شوخی و طعنه رو به آرام گفت:

بهتون تبریک میگم خانم عدالت
بچه های کلاس همه میخندند.
آرام که از حرف رضا ناراحت شده؛ رو به استاد، سریع جواب میدهد: استاد؟ من با کسی که همون جلسه اول کلاسی نمیاد؛ نمیتونم هم گروه بشم، میشه هم گروهی منو عوض کنید.
استاد پرتویی: نه خانم نمیشه
آرام:استاد چرا نمیشه؟
استاد پرتویی: خانم شما قراره در آینده پزشک بشید نباید از الان نسبت به هرچیزی واکنش نشان بدید. یه پزشک موفق از حواشی دوری میکنه.
آرام با این حرف سکوت را جایز دانست ولی در دلش نسبت به مهرداد علوی کینه به دل گرفت. آن هم مهرداد علوی که او را تابحال از نزدیک ندیده بود.

#عشق_و_تنهایی 

#نویسنده_آرزو_دلدار 

و این داستان ادامه دارد.

عشق و تنهایی قسمت سوم

داستان عشق و تنهایی قسمت دوم

داستان عشق و تنهایی

استاد ,خانم ,پرتویی ,آرام ,رو ,آقای ,استاد پرتویی ,و آقای ,عشق و ,گروه هارو ,آرام با

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها