محل تبلیغات شما
آرام در آرایشگاه با آرایشی ملیح و کمرنگ و با لباس تور منتظر رضاست. مری از اتاق همراه بیرون می آید. با دیدن آرام و با لبخند به او نزدیک می شود. آرام در فکر است و سرش به گوشی گرم است. مری: منو نگاه کن ببینمت آرام سرش را از گوشی می گیردو با لبخند و ناز و عشوه به مری نگاه می کند. مری: (با تکان دادن سرشو نازک کردن صداش) وای وای وای، عشوه رو نگاه، نازو نگاه، (با صدای عادی خودش)اینارو برا دوماد نگه دار، به نظر من که اصلا ارزش دیدن نداری، ایشش.

عشق و تنهایی قسمت سوم

داستان عشق و تنهایی قسمت دوم

داستان عشق و تنهایی

مری ,آرام ,وای ,دیدن ,سرش ,عشوه ,با لبخند ,و با ,آرام در ,وای وای، ,وای وای

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

منوگراف