یک هفته بعد عکس مهرداد سر خاکش گذاشته شده است. آرام و مری تنها سر خاک مهرداد نشسته اند. آرام بیحال و رنگ پریده به نظر می رسد. شوک بسیار بزرگی به او وارد شده است. با دستانش خاک را نوازش میکند. با مهرداد حرف میزند و در عین حال در ناباوری به سر می برد. مری با تاسف نظاره گر اوست و دست و بازویش را تکیه گاه شانه های ناتوان آرام کرده و با حرفهای آرام متاثر شده به آرامی اشک می ریزد. آرام: (به عکس مهرداد نگاه میکندو به آرامی و بحالت درد دل) مهرداد؟ عزیزدلم؟ تو الان عشق و تنهایی قسمت سوم
داستان عشق و تنهایی قسمت دوم
داستان عشق و تنهایی
آرام ,مهرداد ,سر ,خاک ,آرامی ,مری ,شده است ,به آرامی ,عکس مهرداد ,کرده و ,آرام کرده
درباره این سایت