محل تبلیغات شما
آرام جلوی آینه ایستاده و در حال رژلب زدن است. مهرداد وارد اتاق می شود. مهرداد: مامان؟ آرام: جان مامان، اَعنی الان بابای من عمو لضاست؟ آرام:(با لبخند سرش را به سمت مهرداد میچرخاند) تو چی دوس داری؟ دوس داری عمو رضا بابات باشه؟ مهرداد: مامان؟ آرام: جان مامان مهرداد: تلا بابای پیمان اِکیه بَلی بابای من دو تا؟ آرام: (درمانده در پاسخ دادن و با مکث و فکر) خب، خب پسرم، بابای تو هم یکیه، بابای تو فقط بابا مهرداد، ولی از این به بعد عمو رضا رو هم میتونی بابا صدا

عشق و تنهایی قسمت سوم

داستان عشق و تنهایی قسمت دوم

داستان عشق و تنهایی

آرام ,مهرداد ,بابای ,عمو ,تو ,رضا ,بابای من ,عمو رضا ,آرام جان ,بابای تو ,مهرداد مامان؟

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اسکوتر برقی